سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روزگار

گر هزاران سال مانی ور دوروز

بایدت شد زین جهان دل فروز

این جهان باشد سرای کاروان

شام آید صبح میکوچد از آن

این نه جای منزل و ماوی بود

خود رباطی در ره عقبی بود

خیره آن کو بشنود بانگ رحیل

باز بندد دل بر این عمر قلیل

تو به خواب غفلت و بیدار مرگ

وین عجب تر حرص تو در جمع برگ